English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
claused bill og exchange U بارنامه مشروط
dirty bill od lading U بارنامه مشروط
foul bill of lading U بارنامه مشروط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blading U بارنامه
bill of lading U بارنامه
b/l U بارنامه
way bill U بارنامه
waybill U بارنامه
manifests U بارنامه
manifest U بارنامه
manifested U بارنامه
manifesting U بارنامه
road bill U بارنامه
consignment note U بارنامه
clean bill of lading U بارنامه بی نقص
through bill of exchange U بارنامه سراسری
through bill of lading U بارنامه سراسری
way bill U بارنامه دریایی
short form bill of exchange U بارنامه ملخص
foul bill of lading U بارنامه نادرست
supply manifest U بارنامه امادی
combined bill of laning U بارنامه مرکب
clean bill of lading U بارنامه بی نقض
clean bill of lading U بارنامه تمیز
clean bill of exchange U بارنامه بی نقص
ocean manifest U بارنامه دریایی
bill of loading U بارنامه کشتی
flight manifest U بارنامه هواپیما
clean bill of lading U بارنامه ساده
dirty bill od lading U بارنامه مغشوش
airway bill U بارنامه حمل هوایی
clean bill of lading U بارنامه بدون قیدوشرط
combined bill of laning U بارنامه حمل مرکب
railway bill of lading U بارنامه راه اهن
awb U بارنامه حمل هوایی
on board bill of exchange U بارنامه روی کشتی
air bill U بارنامه محموله هوایی
supply manifest U بارنامه اقلام تدارکاتی
found shipment U بار بدون بارنامه
way bill U بارنامه راه اهن
house airway bill U بارنامه داخلی هوایی
inland waterway bill of lading U بارنامه ابراه داخلی
reconsignment U تجدید بارنامه کردن
contract shipment number U شماره بارنامه کالای ارسالی
fiata combined transport bill of lading U بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
ocean manifest U بارنامه حمل کالای دریایی
found shipment U کالای بدون بارنامه یا رسید
cargo documentation U بارنامههای کشتی بارنامه کردن
conditioned U مشروط
provisional U مشروط
limited U مشروط
conditional U مشروط
pending U مشروط
person in whose favor a condition is mad U مشروط له
subjecting U مشروط
subjects U مشروط
subject U مشروط
provided U مشروط
eventual U مشروط
contingents U مشروط
subjected U مشروط
contingent U مشروط
qualified U مشروط
flight manifest U بارنامه پرواز یا لیست مسافرین هواپیما
reconsignment U تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل
contract shipment number U شماره بارنامه مواد مربوط به قرارداد
inevitable <adj.> U غیر مشروط
unalienable <adj.> U غیر مشروط
indispensable <adj.> U غیر مشروط
absolute <adj.> U غیر مشروط
on probation U در آزادی مشروط
subject to being unsold U مشروط براینکه
inalienable <adj.> U غیر مشروط
qualified endorsement U فهرنویسی مشروط
pleas U وعده مشروط
conditional probability U احتمال مشروط
conditional order U سفارش مشروط
conditional discharge U ازادی مشروط
conditional contract U عقد مشروط
conditional confession U اقرار مشروط
paroling U ازادی مشروط
paroles U ازادی مشروط
paroled U ازادی مشروط
unconditional U غیر مشروط
parole U ازادی مشروط
condition U مشروط کردن
absolutes U غیر مشروط
absolute U غیر مشروط
provided U مشروط به انکه
plea U وعده مشروط
contingents U تصادفی مشروط
contingent U تصادفی مشروط
estate at will U اجاره مشروط
providing U مشروط بر اینکه
provisional U شرطی مشروط
probation U ازادی مشروط
probationer U عفو مشروط
probationers U عفو مشروط
unalterable <adj.> U غیر مشروط
conditionally U بطور مشروط
freight release U بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
conditional race U مسابقه مشروط با ارابه
restrictive indorsement U فهر نویسی مشروط
extra good time U معافی مشروط از زندان
probatory U دال بر اثبات مشروط
probative U دال بر اثبات مشروط
probationary period U دوره ازادی مشروط
on approval U مشروط به رضایت خریدار
sub modo U مشروط یا مضیق یا مقید
concurring opinion U رای موافق مشروط
fbl U lading of bill combinedtransport FIATA بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
Payment on delivery of goods. U پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
deferred dividened U سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
goods on approval U تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
precarious U عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
depositions U درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
deposition U درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
ticket of leave U سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
constructive receipt billing U ارسال صورت اقلام ارسالی روش ارسال بارنامه
hatch list U لیست بار داخل دهلیزها بارنامه دهلیزها
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com